ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 18 ساله )

۱۸ساله هستم،در روابطم با دوستام خیلی زیاد به آن ها محبت میکنم اما اصلا پاسخ مناسب رو دریافت نمیکنم،یه وسواس فکری پیدا کردم به طوری که اعتقاد دارم رفتار دیگران بازتاب رفتار خود فرد است،به خاطر همین هر وقت کسی با من بد رفتاری میکند تا پایان روز ذهنم در گیر است و همش رفتار خودم با آن را تحلیل میکنم یا خودم را جای او میگذارم،به خاطر همین به درس خواندنم لطمه ی زیادی وارد کرده،لطفا کمکم کنید مشکلم رفع بشه


مشاور (خانم ضیایی)

سلام و عرض ادب خدمت شما دوست گرامی. بیان کردین "به دوستام زیاد محبت می کنم ولی اصلا پاسخ مناسب دریافت نمی کنم و ذهنم درگیر شده": اینکه شما بزرگوار به دوستانتان محبت می کنید نشانه ای از وجود گرم و صمیمی شما هست که نسبت به اطرافیانتان دارید. همینکه انسان به دیگران محبت می کند خودش از درون احساس آرامش می کند و حس خوبی بهش دست می دهد و حال آدم را خوب می کند ولی از طرف دیگر اگر پاسخی دریافت نکند ممکنه احساس ناخوشایندی به او دست دهد. با توجه به شرایطی که در ان قرار دارید، پیشنهاداتی خدمتتان عرض می کنم:
- در وهله ی اول، خودتان را دوست باشته باشید و همانطور که هستید با تمام نقاط قوت و ضعفتان بپذیرید. تا وقتی خودتان را به عنوان یک موجود باارزش نپذیرید، نمی توان از دیگران انتظار رفتار درستی داشته باشید. اگر کسی از شما خوشش نیامد یا رفتار درستی با شما نداشت، ناراحت نشوید، مشکل خودش است نه شما. چون افراد زیادی هستند که شما را دوست می دارند و برایتان ارزش قائل اند.
- با افزایش عزت نفس، نیاز به تایید و ترس از قضاوت دیگران کمتر می شود. برای افزایش عزت نفس باید به جای وسواس فکری که دارید، خودگویی های مثبت را تقویت کنید. برای این کار می توانید از عبارت های زیر استفاده کنید: خودم را به همین شکلی که هستم قبول دارم. من ارزشمند هستم و مجبور نیستم این را به کسی ثابت کنم. احساسات و نیازهای من مهم هستند. من شایسته احترام دیگران هستم.
- شما می توانید برای شناسایی افکار و کنترل آن ها، روزانه یاداداشت هایی از افکاری که باعث ناراحتی شما می شود را داشته باشید "من فکر میکنم………… بنابراین احساس میکنم……" بعد از مدتی به یک خودآگاهی ازخود دست پیدا می کنید. مثلا من فکر می کنم دوستم قصد آزار من را دارد بنابراین احساس خشم پیدا می کنم. یا من فکر می کنم آدم بی ارزشی هستم، بنابراین احساس ناراحتی پیدا می کنم. در واقع با این روش می توانید به شناخت خود و مدیریت افکار و احساساتتان دست پیدا کنید و متوجه می شوید که این افکار واقعی نیستند بلکه ساخته و پرداخته ی ذهن شما هستند و باعث ایجاداحساسات ناخوشایند در شما شده اند.
- لیستی از نقاط مثبت و خوبی های خود را تهیه کنید و سعی کنید هر روز مرور کنید و نادیده، بی ارزش و بی اهمیت نکنید و نوک پیکان انتقاد را به سمت کل شخصیت خود نگیرید. هر چه بیشتر درباره‌‏ ی خصوصیات مثبت خود بدانید کمتر تحت تاثیر انتقاد ناراحت می‌‏شوید. هویت و شخصیت شما، از افکار منفی که به ذهنتان خطور می کند متفاوت است. یعنی اینکه افکار بد که به ذهن شما می آید دلیلی بر این نیست که شما آدم بدی هستید و دائم بخواهید خود را به خاطر این افکار سرزنش کنید. چون با این کاردر یک چرخه ی معیوب می افتید و خودگویی های منفی تان ادامه پیدا می کند. در صورتی که لازم هست، قدری لنز دوربین را هم به سمت مثبت ها بگردانید.
- گاهی محبت های افراطی و دلسوزانه بدون همراهی با اقتدار و مدیریت کافی به شکل توقع و وظیفه در می آید که سبب نادیده شدن می شود. بهترین سبک ارتباطی در برخورد با دیگران، جرأت مندانه هست. جرأت مندی یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خویش که به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب انجام میشود .افراد جرأت مند برای خود و دیگران احترام قائل هستند. آنان منفعل نیستند و ضمن اینکه به خواسته ها و نیازهای دیگران احترام میگذارند، اجازه نمی دهند دیگران از آنها سوء استفاده کنند و به شیوه قاهرانه با آنان ارتباط برقرار میکنند . و در نهایت، اگر شدت وسواس فکری شما به قدری هست که به فعالیت های فردی و تحصیلی تان، لطمه وارد کرده نیاز هست به روانشناس مراجعه کنید.
به امید روزهای شاد برای شما